چیزی دگر اثر ندارد
هستی ام در خواب نیستی جا مانده
قلم در جان کاغذ گریسته
دل از تپش شادی و اشک خسته است
عقل از غم خود گریخته
هنوز تا صبح نشاط
بسیار فاصله است
هنوز تاعصرحیات
حوصله ای نیست انگار
بی تابی درانتظارامیدی مرده
مانند نگاه به درختی سبز ازریشه کنده
سخت است بسیار
این بی حوصلگی را چه کنم
زاده ی غمگینانه ترین ترانه هاست
باده ی مستانه ترین بهانه هاست
زاده ی شعر و غزل
باده ی بودن و زیستن است
رد دعوای بیاعتباری و بطلان آگهی اتحادیه علیه اسکودا
رد دعوای عضو هیات مدیره کانون وکلای مرکز علیه اسکودا شعبه ۹۹ دادگاه تجدیدنظر استان تهران با تایید رأی صادره از سوی دادگاه بدوی،
2 پاسخ
بسیار زیبا و قابل تأمل
با تشکر از لطف و توجه شما دوست عزیز