وکیل پیمان زمانی در یادداشتی به تضعیف نهاد وکالت اشاره کرد و نوشت: نظام آموزش حقوقی در ایران گرفتار فرسایشی سیستماتیک شده است.
به گزارش وکلاپرس، وکیل پیمان زمانی در یادداشتی به تضعیف نهاد وکالت اشاره کرد و این نهاد را دچار فروپاشی علمی، اقتصادی و شغلی دانست.
بیشتر بخوانید:
به بهانه هفتادمین سالگرد استقلال کانون وکلای دادگستری
متن یادداشت وکیل پیمان زمانی به شرح زیر است:
بیایید تعارف را کنار بگذاریم. وکالت در ایران دیگر آن سنگر شرافت و عدالت نیست که در کتب درسی و سخنان بزرگان وعدهاش داده میشد. سالها به ما آموختند که وکیل، وجدان بیدار جامعه است؛ مدافعی که حتی در برابر قدرت، پشت مظلوم میایستد و زبان قانون را به صدای عدالت بدل میکند. اما آنچه امروز وکیل ایرانی در کف جامعه تجربه میکند، چیزی نیست جز فرسایش تدریجی یک حرفه. حرفهای که از درون تهی و از بیرون بیدفاع رها شده است.
ما، وکلایی هستیم که نه در دادگاه حرمت داریم، نه در جامعه شأن و نه در نهاد صنفی خودپناه و این، فقط زخم امروز ما نیست؛ این، خیانت به آن تصویر آرمانیست که نسلها با آن زندگی کردند. روزی باور داشتیم که وکالت، تنها یک شغل نیست؛ رسالتی انسانی و اجتماعی است برای دفاع از مظلوم، حفظ تعادل قدرت و مراقبت از قانون در برابر فساد آن روزها با امید و انگیزه وارد دانشکده حقوق شدیم؛ نه از ترس بیکاری، بلکه با شوق دانایی و عدالت.
اما آنچه امروز از وکالت باقی مانده، تنها نامی است بر سر در دفترها. حرفهای که روزی الهام بخش بود، حالا در سکوت و انزوا، از درون میپوسد. نظام آموزش حقوقی در ایران گرفتار فرسایشی سیستماتیک شده است. دانشگاهها، مؤسسات آموزشی و حتی دورههای کارآموزی، به جای پرورش ذهن انتقادی و تربیت وکیلی مقاوم، به کارگاههایی برای تست زنی، دادخواست نویسی و آموزشهای کلیشهای بدل شدهاند.
استادانی که زمانی نماد علم و اخلاق بودند، اکنون در روزمرگی آموزشی غرق شدهاند. محتوای تکراری، دورههای مهارتی سطحی و آموزشهای بی روح، جایگزین تعلیم خلاق، عمیق و روزآمد شده است. در کنار این وضعیت، کتابسازی و تألیفهای شتابزده که بیشتر برای امتیاز و فروش نوشته میشوند، عملاً چیزی به دانش حقوق نمیافزایند. نتیجه آن است که تعلیم حقوق، به جای پرورش اندیشه و عمق بخشی به عدالت، به انبوهی از بستههای آموزشی مصرفی فروکاسته شده است.
پس از این فروپاشی علمی، نوبت به فروپاشی اقتصادی و شغلی میرسد. وکیل جوانی که دورهی کارآموزی خود را با فقر اقتصادی، بیاعتباری اجتماعی و ضعف آموزشی پشت سر گذاشته، حالا باید وارد بازاری شود که جایی برایش قائل نیست. بازار اشباع و بیقاعده وکالت، جایی شده برای استثمار نیروهای تازه وارد.دفاتر حقوقی، دستمزدهایی پیشنهاد میکنند که نه تنها توهینآمیز، بلکه آشکارا ضد انسانی است کمتر از حداقل حقوق، بدون بیمه، بدون قرارداد رسمی و بدون کمترین ضمانت معیشتی.
این وکیل جوان، مانند یک نیروی کار ارزان و قابل جایگزین، ساعتهای طولانی کار میکند، وظایفی بر عهده میگیرد که ربطی به شأن حرفه ندارد و در سکوت، تحقیر را تحمل میکند. او میان دو انتخاب تلخ گرفتار است بیکاری یا بیحرمتی. و اغلب، برای زنده ماندن، به بیعدالتی تن میدهد.
در این میان، کانون وکلا نهادی که باید حافظ کرامت و استقلال این حرفه باشد سالهاست در سکوت و انفعالی سنگین فرو رفته. جایی که روزی میتوانست تریبون وکلا باشد، حالا سرگرم برگزاری جلسات آموزشی تکراری و بیتأثیر است. گویی بحران حیثیت حرفه وکالت را میتوان با چند کارگاه آیین دادرسی یا لایحهنویسی حل کرد. این نهاد، امروز بیش از آنکه مدافع وکیل باشد، درگیر فعالیتهاییست که ظاهراً مفید اما در عمل، بیارتباط با رنج واقعی این صنفاند.
درد اصلی اما وقتی آغاز میشود که به انتخابات کانونها نزدیک میشویم. مدیرانی که سالها سکوت کردهاند، ناگهان فعال میشوند؛ وعدههای کلیشهای میدهند، با کارآموزان عکس میگیرند و در فضای مجازی لایو برگزار میکنند. اما دغدغهشان نه درد صنفی، که دغدغه حفظ جایگاه و قدرت است. این رفتارها، نه فقط بیاثرند، بلکه تحقیرآمیزند. توهینی به باور کسانی که هنوز به احیای شأن وکالت امید دارند. کانونی که باید سنگر استقلال باشد، تبدیل شده به سکوی پرتاب مدیرانی که سالها جز صدور بیانیههای دیر و محتاط، کاری نکردهاند. در این وضعیت، چگونه میتوان از وکیلی که خودش تحقیر شده، انتظار دفاع از حق موکل، کودکان کار یا آزادیهای فردی داشت؟
وکیلی که خودش بیصدا شده، چگونه میتواند صدای بیصدایان باشد؟ اگر ساکت بمانیم… اگر سکوت کنیم، این حرفه نه با یک ضربه، بلکه با همین سکوت تدریجی خواهد مرد. شاید هم نفسهای آخرش را میکشد، و ما هنوز دل از پیکر نیمهجانش نبریدهایم.اما هنوز دیر نشده. ما میتوانیم اعتراض را احیا کنیم. میتوانیم کرامت حرفهای خود را بازپس بگیریم. باید با ساختارهای پوسیده و مدیران بیباور به این حرفه، تسویه حساب کنیم. ما حق داریم محترم باشیم. حق داریم معترض باشیم و حق داریم مؤثر باشیم.