چیزی دگر اثر ندارد
هستی ام در خواب نیستی جا مانده
قلم در جان کاغذ گریسته
دل از تپش شادی و اشک خسته است
عقل از غم خود گریخته
هنوز تا صبح نشاط
بسیار فاصله است
هنوز تاعصرحیات
حوصله ای نیست انگار
بی تابی درانتظارامیدی مرده
مانند نگاه به درختی سبز ازریشه کنده
سخت است بسیار
این بی حوصلگی را چه کنم
زاده ی غمگینانه ترین ترانه هاست
باده ی مستانه ترین بهانه هاست
زاده ی شعر و غزل
باده ی بودن و زیستن است
بازنگری در قانون انحصار وراثت
بازنگری در قانون انحصار وراثت؛ گامی ضروری برای عدالت و همسویی با تجارب جهانی یک حقوقدان در یادداشتی به نقد و بررسی مقررات مربوط به
2 پاسخ
بسیار زیبا و قابل تأمل
با تشکر از لطف و توجه شما دوست عزیز