چگونه شناختن خویش؟
از پس اندوه ی ژرف
بر فراز آسمانی تهی از هیچ
آنچنان که خورشید دمیده بر زمین
همچنان که ماه آرمیده کنار ستارگان
آنگاه اندوه نیز ایستاده است تا بگوید
تا برویاند اندیشه ی سبز را
شناختن خویش همان عشق محال است
شناختن خویش همان توانایی لمس خیال است
اشتیاقی از جنس خواستن
اندرون خود فرو رفتن
گم شدن
زیر و رو شدن
سرمای شک خوردن
آنگاه آبستن خویش بودن
زاییدن خویش
از خویش زاده شدن
به وقت ملاقات با خویشتن
در انتظار نسیمی گرم نشسته ام