احمد نورانی

۱۷ مهر ۱۴۰۲

یلدا…

در انتظار شب یلدا
صبح را پاییدن
در ساعات کشیک شب پا
از فردا تا فردا بودن
ماه و نقش ماه در حوض
آب زندگی در جریان است
همچو یک نوشته
روی کاغذِ بی خط
رسم یک انار خونین
روییده در رویای شیرین
با این جوهر بی رنگ
  با این مدادِ خسته
رنگین کرد شب بلند یلدا را
ای ماه بلندِ خستگی
ای فصل سردِ فسُردگی
بهار این جان کجا است؟
در میان آن واژه ها؟
یا در چرخش بی معنی ماه ها است؟
در حیاط این سرمای شب زا
در میان رویای صبح شدن
در میان این یخِ واژه ها
گم شدن
سرد شدن
ذوب شدن
انار را به یلدا شدن
طلوع را تنهایی قدم زدن
شب را با هوسِ شعر کردن
روی کاغذ لحظه ها
نقش زندگی و کودکی کشیدن
صبحانه را با نمک
خستگی را  با نان و پنیر خوردن
ماه را سر چهار راه
در انتظار طلوع  گم کردن
در آخرین روز پاییز
در اولین شب زمستان
یلدا را با تنهایی خویش رسیدن

مشاوره آنلاین و رایگان موسسه حقوقی نوران وکیل

به رنگ آسمان…

خورشید عاشق نیست فقط در طلوع و غروب خود تو را تکرار می کند تو را آغاز می زند مهتاب معشوق نیست فقط در بدر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *