درخت امید پیش رویم
شکوفه های شک و یأس بسیاری داشت
در هر روزم
شکوفه ای با یک نسیم
غلتان بوسه می زد بر زمین
گاهگاهی شکوفه ای از آن دو
میوه می شد یک دم
آبدار و سرخگون
می چیدم این میوه بدشگون را
طعمش در زیر دندان انگبینی تلخ بود
عقل را چون افیونِ تباهی، مسموم می کرد
جان را چون جادوی سیاهی، مسحور می کرد
ای درخت پیر امیدم
میوه هایت
شکوفه هایت
طعم و عطر نومیدی است
چرا خشک نمی شوی؟
چرا نامت درخت امید است؟
در آن سوی باغ بی برگی
باد گرمسیری وزیدن گرفت
بر شالیزارهای اندیشه هایم
تمام شکوفه های شک را
تمام میوه های تلخ را
در اندوهی باوقار بر زمین افکند
خاکِ باغ مخمل پوش شد
جوانه های سبز از عمق خاک بَر شد
درخت پیر امید با برگ هایش گفت:
میوه ی کَس امید
از شکوفه امید نیست
شک و یأس رسیده را
باید دید و خورد
تا سبز شود خاک اندیشه ها
تا سخت شود جان ریشه ها
رد دعوای بیاعتباری و بطلان آگهی اتحادیه علیه اسکودا
رد دعوای عضو هیات مدیره کانون وکلای مرکز علیه اسکودا شعبه ۹۹ دادگاه تجدیدنظر استان تهران با تایید رأی صادره از سوی دادگاه بدوی،