پزشک داستان ما برای بار سوم وارد مطلب پزشکی مستشار قانونی شد و این بار خود را کاملا آماده کرده بود وتمام هوش و حواس خود را جمع کرد تا این بار از او هیچگونه خطایی در مقابل وکیل سر نزند.
پس به پزشک مستشار گفت: بیناییم ضعیف شده و من به سختی می توانم چیزها را از هم تشخیص دهم.
وکیل بعضی آزمایش های بینایی را انجام داد. و چون پزشک کاملا آگاه بود ادعای عدم دیدن این شکل ها را می کرد.
پس وکیل گفت: عذر می خواهم من در درمان شما عاجز ماندم و همان طور که وعده داده بودم ، باید به شما ۲۰۰ ریال بابت عدم درمان به شما پرداخت کنم.
و در این هنگام ۵۰ ریال از جیبش بیرون اورد و در دستان پزشک گذاشت.
پزشک با صدای رسا گفت: ما بقی ۲۰۰ ریال کجاست ای حیله گر؟ این فقط ۵۰ ریال است!
پس وکیل مستشار با لبخندی گفت: تبریک می گویم. بینایی شما بازگشت و بخاطر اینکه شما مشتری مداوم ما بودید فقط ۵۰ ریال بابت درمان به پرستار پرداخت کنید.
پایان.