احمد نورانی

وکیل مدافع

۲۸ آبان ۱۴۰۱

داستان وکیلی که کسب و کارش کساد بود (قسمت سوم – پایانی)

قسمت اول و دوم

پزشک داستان ما برای بار سوم وارد مطلب پزشکی مستشار قانونی شد و این بار خود را کاملا آماده کرده بود وتمام هوش و حواس خود را جمع کرد تا این بار از او هیچگونه خطایی در مقابل وکیل سر نزند.
پس به پزشک مستشار گفت: بیناییم ضعیف شده و من به سختی می توانم چیزها را از هم تشخیص دهم.
وکیل بعضی آزمایش های بینایی را انجام داد. و چون پزشک کاملا آگاه بود ادعای عدم دیدن این شکل ها را می کرد.
پس وکیل گفت: عذر می خواهم من در درمان شما عاجز ماندم و همان طور که وعده داده بودم ، باید به شما ۲۰۰ ریال بابت عدم درمان به شما پرداخت کنم.
و در این هنگام ۵۰ ریال از جیبش بیرون اورد و در دستان پزشک گذاشت.

پزشک با صدای رسا گفت: ما بقی ۲۰۰ ریال کجاست ای حیله گر؟ این فقط ۵۰ ریال است!

پس وکیل مستشار با لبخندی گفت: تبریک می گویم. بینایی شما بازگشت و بخاطر اینکه شما مشتری مداوم ما بودید فقط ۵۰ ریال بابت درمان به پرستار پرداخت کنید.

پایان.

پادشاه رنگ ها

اندیشه ی دریا ها ، از لحظه پیدایش رنگها در درون دریا ها، نغمه گشایش حس ها چه بود؟ در پشت مرجان ها، امید انسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *