احمد نورانی

وکیل مدافع

۱۲ آبان ۱۴۰۱

شعر انفراج

گُفتی نمی مانم
گُفتم نمی دانم
هر گُلی را می توان کشید
در این دفترِ نیستی
هر گِلی را می توان آفرید
در این زندان هستی
گّفتی می مانم
گفتم می دانم
این بحر مَوُّاج را
این شهر احتیاج را
این شعر انفراج را

پادشاه رنگ ها

اندیشه ی دریا ها ، از لحظه پیدایش رنگها در درون دریا ها، نغمه گشایش حس ها چه بود؟ در پشت مرجان ها، امید انسان

3 پاسخ

    1. با سلام خدمت خدیجه خانم عزیز
      ممنون از لطف و ذوق شما
      همراهی شما مایه ی دلگرمی ماست.
      💙🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

  1. با سلام خدمت خدیجه خانم عزیز
    ممنون از لطف و ذوق شما
    همراهی شما مایه ی دلگرمی ماست.
    💙🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *