احمد نورانی

۲۳ مهر ۱۴۰۲

باران سبز افزا…

بر فراز درختان پیرِ امید
پرنده ای  با آواز بلند
نغمه ی طلسم شده هر بار می خواند
از سرنوشتی سربی رنگ
از بی خوابی  آن شهر شب زا
در آن گرمای مرطوبِ طاقت فرسا
در عمق تالاب های خوزستان
از فراز شالی های گیلان
هر روز خوانده بود
غم ، زاده ی آوازش بود
همچو نوزادی از مادر گرفته
تب ، واژه ی ناله هایش بود
از میان انگشتان قابله ی مرگ
قطرات  نیستی میچکید
از آوازش شراره سرخگون
در عمق گوش فرو می رفت
آتش می گرفت لحظه اکنون
گل های آن درخت پیر هنوز
جنون میوه هایش بود
صدای یأس، خس خس برگ هایش بود
از بالای درخت پیر امید
هنوز آن پرنده می خواند
از چه می خوانی؟
ای پرنده ی سیاه و قشنگ
طلسم آوازت  شکست
سربی آوازت  برفت
امید پیرت رو به مرگ است
چرا هنوز می خوانی؟
پرواز کن ، دور شو
از این سرای محو شو
طلسم آوازت بی رنگ شد
روح پلیدت بی رمق
درخت پیرت بی برگ
حبس آوازت آزاد گشت
تبعیدِ آوارت وطن گشت
ای پرنده طلسم افزا
از چه می خوانی؟
نغمه ی خروش این  زندگی
قفل طلسم آوازت را گشود
درختان پیر امیدت
هیزمی خشک گشته
از بهر تبر اندیشه های فردا
کبریت امید  اتش افکنده
بر این جنگل پیر و کهنه
اندیشه های سبز افزا
از ریشه های درختانِ اکنون
پیچک وار سر به آسمان  کشید
این بار
فریاد امیدِی تازه
از جنس میوه های رسیده
بر خاموشی جان های خشکیده
بارانی سبز افزا باریدن گرفت
بر اندیشه های مرده
این بار می بارد
می خواند و می داند

مشاوره آنلاین و رایگان موسسه حقوقی نوران وکیل

آمار عجیب شاهدان حرفه‌ای

رئیس مرکز آمار قوه قضاییه: در دو ماه ابتدایی امسال ۳۶ هزار نفر به دستگاه قضایی وارد شده‌اند که به شاهد حرفه‌ای بودن آن‌ها مشکوکیم/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *