و کودکی بادکنکی شکسته به دست
قصه تکراری بزرگ سالی می گوید
در اوج پروازی بلند
نا کامی برگشتن
با دست های خالی از باد
گام های سرد می کوفت بر در خانه
مرگ بادبادک را به یدک می کشید
مرگ خود یا فرزند خود
چگونه است رهایی از حس نبودن
مرگ می تازد بر بوم خاطر هر روزه امید
مرگ می گوید هر خاطره ی سپری شده در زیر خاک
و کودکی همچنان می گوید قصه تکراری خویش
کودکی و بادبادک چه بود
مرگ خود آسان تر است
یا مرگ فرزندی جدید
می خواند از مرگ خود
هراسان و لرزان می لغزد واژه وجود
این چه بود که در اوج آسمان
به نخی بند است
ظریف و بلند
وهم آزادی و دربند
دیدن خیال رهایی
در اوج بی بند بودن
از ژرف آسمانی بلند
خاموش شدن بر بستر یاد
نظریه مشورتی:جرم موضوع ماده ۲۰ قانون شکار و صید ناظر به زمانی است که مأمور محیط زیست در حال انجام وظیفه باشد
نظریه مشورتی جدید اداره حقوقی قوه قضاییه با موضوع:جرمانگاری موضوع قسمت اخیر ماده ۲۰ قانون شکار و صید نسبت به مأموران سازمان حفاظت محیط زیست