زمان بازگشته بود
آینده با دو پایش آرام آرام از کناری می گذشت
درون پیراهن لحظه های آشنا
نگاهم را می دوخت
اینک موج های آبی اندیشه ها
پیچک وار بر درخت روزها نشست
آیا زمان بازگشته بود؟
دیروز با چشمانش سراسیمه در کناری ایستاد
درون جیب محراب اندوه
سال های انبار شده را می شمرد
اینک سکه های بی رنگ آرزوها
ارزش طلایی خود را نداشت
زمان شتابان بود
لحظه ی حال رقصان چون دودی در هوا گم بود
تراکم اندیشه ها از نوک انگشتان می لغزید
بی واهمه و آرزو در نوسان اشاره ها
بی فکر و بی سخن در شکار واژه ها
لحظه امید را صدا زده بود
آیا زمان شتابان بود؟
در گذر از آینده و دیروز
امروز نیز گذشته بود
ساحل تمام اندیشه ها
یخ بسته است در زمستان سرد
زمان خود سکوت بود
در هم آغوشی مردگان و زندگان
زندگی همچنان روان بود
دریای تمام فراموشی ها
آتش گرفته از خلسه سخت لحظه ها
اینک ایستاده بر در بسته زمان
تمام پنجره ها، بی وزن شکسته شد
تمام دیوارها، بی شک خمیده شد
آیا زمان بر ما خندیده بود؟
بخشنامه رئیس دیوان عالی کشور به دادگاههای تجدیدنظر
بخشنامه رئیس دیوان عالی کشور به دادگاههای تجدیدنظر: تعبیر «حکم» به «قرار» خلاف قانون است پیرو بخشنامه صادره رئیس دیوان عالی کشور در شهریور ماه