احمد نورانی

۲ دی ۱۴۰۳

اندوهِ دیوارها… 

دیوارهای ترک خورده از فراموشی
در گذر  از دست های این ایام
آرام و روان در جریان بود
باد خاطرات و حروف روی دیوار را تکان می داد
شبح های بی سر و دست
خوابی در سپیده دم یخبندان فصل سرد
سرگردان به طواف  دیوارهای شکسته
تا جنگل اندوه راهی نمانده بود
دیوارها و اندوه یکی شده بود
مرگ یک انسان انبوهی از سنگ رسیده است
شمرده شمرده  قدم زنان
دور می شد از خاک بی سرانجام خویش
نگاه خود را دوخته بود
از ان سوی این دیوارها
در عمق سیاهی اندوه ها
یک به یک خشت به خشت دیوارها را
نفس های دیروز و امروز وهر روز را
حک شده می دید تاریخ فردا
چرا نمی دانم سرانجام چیست؟
دیواری که از هزاران سال بی جواب
تنها آنجا ایستاده بود
همراه با زمزمه های باد نوشته است:
ترک هایم
اندوه هایم
از رنج تنهایی نیست
از انبوه این یادگاری ها هم نیست
بی سرانجام بودنم آرزوست

مشاوره آنلاین و رایگان موسسه حقوقی نوران وکیل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *