۱۱ دی ۱۴۰۱

به شدّت هیچ

پیاده قدم زدن
در تنهایی اتاقِ شب
زمستان را خواندن
در آغازِ فصل ها
چهار فصل اتاق را شمردن
به تعداد شعر بی وزن روزگارم
به تعداد گُلهای بی رنگ بهارم
رنگی به آسمان اتاق می فشانم
رنگی به شدت هیچ
پیاله پیاله تا مست شدن
پیاده پیاده تا مرز گم شدن
در تنهایی خود
در انتهای گوشه اتاق خود
زمستان را رسیدن
لب غنچه ها را نوشتن
دیوار فصل را بوسیدن
عشقی را در خیال کشتن
عشقی به شدّت هیچ

مشاوره آنلاین و رایگان موسسه حقوقی نوران وکیل

راز زندگی…

زیر سایه درخت خشکیده از گذر ایام آرمیده در خیال خود آسوده از غوغای هزاران جهانی سرد نظاره گر ریزش اخرین برگِ زردِ درختِ گهنسال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *