احمد نورانی

۹ مرداد ۱۴۰۲

تقویم امسال…

بهار پیش رو شاید نشکفد هرگز
از گلی که در شکوفه پرپر شد
از بلبلی که به یک لحظه زاغ شد
از عیدی که مدام عزا شد
زمستان پشت سر شاید نشکند هرگز
از آتش به عشقی که سرد شد
از آرزو به خیالی که هیچ شد
از امیدی که در مشت ذوب شد
تقویم امسال شاید نرسد هرگز
از دیروز به آینده ای که دیر شد
از امروز به گذشته ای که  دود شد
از فردا به اکنونی که دور شد
تنهامن مانده ام و تو
ای خویشتن خویش
رهیدن از تن
شمردن فصل ها است
گذشتن از برگ ها است
یا شایدآرزوی محالیست
در قاب جان ها است
همچو تصویری بی حس خفته ایم
نقاش با قلم‌موی اَش
با رنگ های گران
تازیانه می گفت
بر پیگر بی روحمان
گاهی سرخ گون
گاهی زرد گون
گاهی هم نیلگون
بی هدف تمام رنگ ها را چیده بود
اما رنگ نیستی، از یاد برده بود
شاید این رنگ را
درآخرین قمارش باخته بود
یاشاید هم
نقاش مرده بود؟
یخ سربی این قلم شاید بشکند
جاری کند رودی بر تقدیر  امسال
رنگین کمانی از لحظه تحویل سال
تا اخرین روز این زمستان
بنشیند بر بوم شاهکار خود
هر چه میخواهد نقش زند
شکوفه ی مرده ، زنده کند
کلاغ شوم  ، فرشته کند
اینده برباد شده ،  آباد کند
یا شاید
با امید‌ِ زنده ، آغاز کند

مشاوره آنلاین و رایگان موسسه حقوقی نوران وکیل

آری به زندگی…

چشمان خود را بر جهان می بندم تا شفاف، پرتگاه درون را ببینم در سیاهی این جهان روشن دریایی ژرف گون ایستاده است دور و

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *