دلتنگی را می توان نوشت
دراین دشت وحشت
می توان حسی را گفت
غزلی خوش خوان
سرگشتگی را می توان خواند
در این دشت قحطی زده
می توان راهی شد هر آن
مسیری لبریز از نغمه ها
سنگی را می توان خاک کرد
در این سنگلاخ ماتم زده
می توان آب بود هر لحظه
چشمه ایی خود جوش
در میان ارتفاعات هوش
آری
می توان نوشت
می توان گفت
می توان فریاد زد:
دوباره می شود سبز شد.
بازگشت ابدی
جهیدن از معنای نو از مهملات فلسفه ها با چرا و چگونه آغازیدن در حسرت پرسش های بی پاسخ درون اندیشه ای در پوست گردو