شب هنگام
چشم چون ابر می گرید
جوهر بی رنگ میتازد
اشک بی غم می چکد
کم سو از چرخش زمین
پرخون از منظره های اکنون
سحر هنگام
زبان چون نفس می گیرد
قلم بی یاد می نویسد
قلب بی یار می تپد
خسته از گردش خون
شکسته از فراموشی جنون
عصر هنگام
لب چون خاک می خشکد
واژه ها بی اختیار می شکفد
حرف بی حساب می جوشد
زبان بی کلام می گوید
در این وقت به خیال
عقل فقط سلام می خواهد
رد دعوای بیاعتباری و بطلان آگهی اتحادیه علیه اسکودا
رد دعوای عضو هیات مدیره کانون وکلای مرکز علیه اسکودا شعبه ۹۹ دادگاه تجدیدنظر استان تهران با تایید رأی صادره از سوی دادگاه بدوی،