حسی در خود شکُفتن
چو غنچه ای در گُلی مردن
عطرش در مهد فنا شدن
از چیده شدن در دست عاشق
از خشک شدن در کتاب معشوق
از شعر شدن در خیال شاعر
در مهد از آنها شود فارغ فارغ…
نگاه تو
جهان شمع است درون چشمان تو جمع پروانه بی حاصل در گردش خویش می گردد و جهان و شمع ایستاده در نگاه تو