احمد نورانی

۲۹ تیر ۱۴۰۲

مداد آرزو…

اگر زیستن همین بیداری فرداست
اگر نوشتن همین بی قراری خداست
پس چرا از خواب ابدی نمی هراسیم
پس چرا مداد آرزوها را نمی تراشیم
در میان مهمانی ترانه هستی
ناخوانده آمده ایم
در بین خطوط دفتر  نیستی
نا نوشته مانده ایم
اگر سبوی خود را بی شراب شکستیم
اگر فکر خود را بی کتاب نوشتیم
پس چرا از  رنج تشنگی چیزی نیاموخیم
پس چرا از گنج زندگی چیزی نندوختیم
اگر ها و چراها
از پی روزها
تکرار شد تکرار
در پی این سکوت بی مهابا
هر نگاهی  تازیانه شد
در پس این فریاد بی صدا
هر بوسه ای عامیانه شد
اگر خندیدن همین امید زمین است
اگر عشق همین واژه حبیب است
پس چرا گریه کنان یأس را نالیدیم
پس چرا با نفرت یکدگر را دریدیم
هر چه گفتیم و نوشتیم نماند
هر چه شنیدیم و خواندیم نیز نماند
از ما فقط این شعله نیستی
بر خاکدان این هستی
چون نفسی، شاید هنوز روشن بماند

مشاوره آنلاین و رایگان موسسه حقوقی نوران وکیل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *