اندیشه ی دریا ها ، از لحظه پیدایش رنگها
در درون دریا ها، نغمه گشایش حس ها
چه بود؟
در پشت مرجان ها، امید انسان ها
در پشت غرب ها، عشق بادها
در پشت ساحل ها ، خاطره یادها
چه بود؟
از درونِ سکوتی حزن آلود
عشقی مبارک روی ساحلی خشک نشست
صدفی سفید همچو شیشه شک شکست
موجی دل آنگیز
نغمه شاد مرواریدی را شنا کرد
طوفانی بی رحم
لحظه ارام مرغابی را صدا زد
در اندیشه دریا ها چه می گذشت؟
حس اب بودن دریا چیست؟
رنگ آبی دریا از کیست؟
آسمان آبی است یا چون آب وهم آبی بودن دارد؟
رنگی بی رنگ از نیستی لغزید
قطره رنگی به دریای هستی چکید
دریا بی رنگ شد
اسمان بی رنگ شد.
پس این آبی در اندیشه ی کیست؟
این رنگ نشانه ی چیست؟
در قعر ژرف دریاها آمد پدید
رنگ نیستی و هستی از هم پرید
زاده شد لحظه سخت امید
نغمه ی رنگ
بر بوم زندگی نواخته شد
شراره ی عشق
بر جان خسته افروخته شد
از دور دست ها
از ان سوی دریا ها
در انتهای آسمان ها
آبی ، پادشاه رنگ ها
آری به زندگی…
چشمان خود را بر جهان می بندم تا شفاف، پرتگاه درون را ببینم در سیاهی این جهان روشن دریایی ژرف گون ایستاده است دور و