احمد نورانی

۹ آذر ۱۴۰۱

گرگ غمگین

غیبی ، سکوتی ، ماهی شود پنهان
شهر همچنان در سکوتِ سنگین
عابران همچنان در خواب گران
زوزه های یک گرگ غمگین
از جنگل های خشک و ویران
می امد همچو دریایی از جنون
می شکست هر بتی را
می کُشت هر کفری را
می شُست هر ایمان
عشقی، عطری، ماهی شود عیان
گُل همچنان با آن عطرِ رنگین
مست می کرد مستِ سکران
چیده شد روزگار ما
خزان شد بهار ما
سخت شد گفتار ما
کتابی، سکوتی، نگاهی
ذکری، سکری ، گناهی
روزگار شود شاد و خندان
بر سر ان جنگلِ خشک و احزان
گرگ با ان زوزه غمناک
شاعر با ان سرنوشت هولناک
ایران با این مردمِ پاکش
صبح امید و خنده ی خاکش

فرش‌های ناپدیدشدۀ سعدآباد کجاست؟

به نقل از دیده بان هشتم : خروج فرش‌های ساختمان «حافظیه» سعدآباد با اطلاعاتی متناقض و مبهم درحالی «تایید شده» که سرنوشت این فرش‌ها همچنان

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *