احمد نورانی

۱۸ دی ۱۴۰۱

غربتِ سحر

در ، درِ خانه ی دوست نشینم شباهنگام
ماه با ان خنده ی تابناکش
می کند آواز دراین صبح زندگانی
ماه با آن چشمان غمناکش
می کند آغاز در این شب جاودانی
می نویسم ای دوست
از درد تنهایی
از لذّت رهایی
در غربتِ سحر
درخلوت این شعر
آه
این کدامین رنج است که می تابد؟!

مشاوره آنلاین و رایگان موسسه حقوقی نوران وکیل

به رنگ آسمان…

خورشید عاشق نیست فقط در طلوع و غروب خود تو را تکرار می کند تو را آغاز می زند مهتاب معشوق نیست فقط در بدر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *