احمد نورانی

۱۲ شهریور ۱۴۰۲

قصه های مادر بزرگ…

چیده شد اولین برگ این دفتر
ته کشید آخرین قطره این جوهر
دفتر بی مرگ شد
جوهر  بی رنگ شد
چکید روی آخرین برگش
لکه سیاهی بزرگ
بی خاک و بی نشان
همچو جزیره ی شادکامان
فراسوی هفت دریا
انسانی آرمیده در قیر شب
اب دریای اش  سربی نبود
رنگ آسمان اش  این آبی نبود
ماهیان  دریای اش
نغمه های  کهنه
از قعر تاریک مطلق
آوازی طلسم شده
از آرزو به  عشقی گُنگ نام
نمی خوانند با رمز و راز
ناخدایان زورق اش
ترانه های خستگی
لحظه های افسردگی
با نقشه ی گنج های دور و دراز
آن سوی  واژه های ناگفته
در قعر ژرف دریاهای نهفته
نمی گفتند افسانه ی ناخدای رفته را
هنوز در آن جزیره بزرگ
جنگل های انبوه
دره های اندوه
فتح نشده باقی بود
فاتحان ملول گشته اند
مدام پیروزی ناقوس فتح را
بر روی ویرانه های خویش می ساخته اند
هنوز روی آن جزیره بزرگ
قصه های دور مادر بزرگ
با نسیم اش ابر کودکی را
با دستانش ناز زندگی را
باهم به یاد و به باد می سپرد
تمام برگ این دفتر
می سوخت در تب و تابش
تمام رنگ این جوهر
می ریخت بر رخ و نقابش
آن لکه ی بزرگ
بزرگ و بزرگتر می شد
تمام دفتر را
تمام جوهر را
حتی  حس دستان قلم را
در سیاهی روشن اش
در جوشش بودن اش
همچو نهنگی عظیم می بلعید
تا به ساحل عریانش می رسید
دوباره از نو
برگ های دفتر
رنگ های جوهر
بروید
بجوشد
تا شعر کند این جهان را

مشاوره آنلاین و رایگان موسسه حقوقی نوران وکیل

آمار عجیب شاهدان حرفه‌ای

رئیس مرکز آمار قوه قضاییه: در دو ماه ابتدایی امسال ۳۶ هزار نفر به دستگاه قضایی وارد شده‌اند که به شاهد حرفه‌ای بودن آن‌ها مشکوکیم/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *