حالم بهتر است از همیشه
چون گذر کردم از هر بندو ریشه
چو قطره ی بارانِ رها شده
از عرش روبه سقوطِ خدا شده
سبزه و جنگل و نهر
ادم و ماشین و شهر
همه یک رنگ و یک نظراند
در اشفتگیِ خود غوطه ورَند
یک صبح دگر
یک غروب دگر
تکرار است بی حاصل
دریایی است بی ساحل
ایام در پی ایام می ایند
وتو درپی وصال و کمالی
غافل از آنکه توهستی
معنای این ایام تکراری