واژه ها متحیر از تولدِ یک نقاشی
بُوم خاطره ها پُر بود از کلمات
ایمان
عشق
عاشقی
حسرت و نفرت درون رنگ ها
رخوت و شهوت روی برگ ها
کوچک است این بوم خیالی من
به وسعت کل ملکوت
به سستی تار عنکبوت
بی رنگ است این دفتر نقاشی من
به زشتی پَر طاووس
به زیبایی خوابی پُر کابوس
واژه ها و رنگ ها
همه بیرون جهیده
در امتداد این برگها
رنگِ نیستی پَریده
در اشتیاق این وجود
خاک زندگان…
سکوتی در میان دیوارها دست هایم را در کویر می شویم سکوتی نمناک همچو شبنم فریادی خشک همچو خاکستر هنگام غروبی دگر غم هایم را