شبی شایدرها کردم
جهانِ پر اضطرابم را
شاید شبی صدا کردم
سکوت پر حسابم را
چشمانی همچو آهو
شکار می کرد لحضه ها را
شبی چو مژگان رویت
جهانی شود پریشان
دراین کویر وحشت
هنوز مانده عطر مویت
همچو نسیم صبح
همچو سفیر صلح
شب و چشمان تو
شعر و لبان تو
شهر و ایران من